جدول جو
جدول جو

معنی رها آمدن - جستجوی لغت در جدول جو

رها آمدن
(تَ یَ تَ)
رها شدن. خلاص شدن. (یادداشت مؤلف) :
بدان تا جهان از بد اژدها
به فرمان و گرز من آید رها.
فردوسی.
مگر زنده از چنگ این اژدها
تن یک جهان مردم آید رها.
فردوسی.
نهان بود چند از دم اژدها
نیامد به فرجام هم زو رها.
فردوسی.
خورش ساخت آن مغز را اژدها
نیاید یکی تن ز چنگش رها.
فردوسی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فرا آمدن
تصویر فرا آمدن
پیش آمدن، اتفاق افتادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رها کردن
تصویر رها کردن
آزاد کردن، ول کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ندا آمدن
تصویر ندا آمدن
خطاب آمدن
فرهنگ فارسی عمید
(تَ مَ کَ دَ)
راه پیمودن. راه سپردن. طی طریق کردن. بمجاز، کنار آمدن. موافقت کردن. بلطف و ملایمت رفتار کردن. روی موافقت نمودن: با کسی راه آمدن، در تداول عامه، بلطف و مدارا و ملایمت با وی رفتار کردن. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(تَ نَ نُ کَ دَ)
خوش آمدن. موافق میل بودن. مطبوع و مقبول آمدن. خوش آیند بودن. رجوع به روا شود:
یکی آرزو کن که تا از هوا
کجا آید اکنون فکندن روا.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
تصویری از روا آمدن
تصویر روا آمدن
خوش آمدن، مطبوع، مقبول شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هراس آمدن
تصویر هراس آمدن
ایجاد ترس شدن: (ذ به یزدان هرآن کس که شدناسپاس بدش اندرآید زهر سو هراس) (شا. لفااق. 191)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرا آمدن
تصویر فرا آمدن
پیش آمدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ندا آمدن
تصویر ندا آمدن
آوا رسیدن بنگرید به ندا آمدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رها کردن
تصویر رها کردن
نجات دادن خلاص گشتن (از قید و بند)، ول کردن آزاد گذاشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رقت آمدن
تصویر رقت آمدن
متاثر شدن، محزون شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رحم آمدن
تصویر رحم آمدن
رقت نمودن، ترحم کردن، دلسوزی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از براه آمدن
تصویر براه آمدن
ارشادوهدایت نمودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بهم آمدن
تصویر بهم آمدن
پیوستن دو چیز سر بهم آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بجا آمدن
تصویر بجا آمدن
برآورد شدن، برآمدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رها کردن
تصویر رها کردن
Abandon, Ditch, Jettison, Relinquish, Rid, Strand
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از رها کردن
تصویر رها کردن
abandonner, jeter, renoncer, se débarrasser de
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از رها کردن
تصویر رها کردن
kuacha, kutupa, kuachilia, kuondoa
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از رها کردن
تصویر رها کردن
terk etmek, bırakmak, kurtulmak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از رها کردن
تصویر رها کردن
버리다 , 포기하다 , 제거하다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از رها کردن
تصویر رها کردن
捨てる , 放棄する , 取り除く , 置き去りにする
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از رها کردن
تصویر رها کردن
לנטוש , להשליך , לוותר , להיפטר מ , לנטוש
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از رها کردن
تصویر رها کردن
meninggalkan, membuang, melepaskan, menyingkirkan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از رها کردن
تصویر رها کردن
छोड़ देना , फेंक देना , छोड़ना , छुटकारा पाना , छोड़ देना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از رها کردن
تصویر رها کردن
бросить , выбрасывать , отказываться , избавиться от , оставить
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از رها کردن
تصویر رها کردن
verlaten, wegwerpen, opgeven, zich ontdoen van, achterlaten
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از رها کردن
تصویر رها کردن
abandonar, arrojar, renunciar, deshacerse de
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از رها کردن
تصویر رها کردن
abbandonare, gettare, rinunciare, liberarsi da
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از رها کردن
تصویر رها کردن
abandonar, lançar fora, renunciar, livrar-se de
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از رها کردن
تصویر رها کردن
抛弃 , 丢弃 , 放弃 , 摆脱 , 搁浅
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از رها کردن
تصویر رها کردن
porzucić, wyrzucać, zrezygnować, pozbyć się, porzucać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از رها کردن
تصویر رها کردن
кинути , викидати , відмовитися , позбутися , залишати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از رها کردن
تصویر رها کردن
verlassen, abwerfen, aufgeben, loswerden, stranden
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از رها کردن
تصویر رها کردن
ทิ้ง , ทิ้ง , ละทิ้ง , กำจัด , ละทิ้ง
دیکشنری فارسی به تایلندی